Ganj e Hozour audio Program #495 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۴۹۵ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت PDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۰۶رغبت به عاشقان کن ای جان صد رغایببنشین میان مستان اینک مه و کواکبآن روز پرعجایب وان محشر قیامتگشتست پیش حسنت مستغرق عجایبچون طیبات خواندی بر طیبین فشاندیطیبتر از تو کی بود ای معدن اطایبجان را ز تست هر دم سلطانیی مسلماین شکر از کی گویم از شاه یا ز صاحبدر جیب خاک کردی ارواح پاک جیبانسر کرده در گریبان چون صوفیان مراقبعشق تو چون درآمد اندیشه مرد پیششعشق تو صبح صادق اندیشه صبح کاذبای عقل باش حیران نی وصل جو نه هجرانچون وصل گوش داری زان کس که نیست غایبجان چیست فقر و حاجت جان بخش کیست جز توای قبله حوایج معشوقه مطالبنک نقد شد قیامت اینک یکی علامتطالع شد آفتابت از جانب مغاربدرکش رمیدگان را محنت رسیدگان رازان جذبههای جانی ای جذبه تو غالبتا بیند این دو دیده صبح خدا دمیدهدام طلب دریده مطلوب گشته طالبعشق و طلب چه باشد آیینه تجلینقش و حسد چه باشد آیینه معایبکو بلبل چمنها تا گفتمی سخنهانگذشت بر دهانها یا دست هیچ کاتبنه از نقشهای صورت نه از صاف و نه از کدورتنه از ماضی و نه حالی نه از زهد نه از مراتبعقلم برفت از جا باقیش را تو فرماای از درت نرفته کس ناامید و غایبمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۰۵آواز داد اختر بس روشنست امشبگفتم ستارگان را مه با منست امشببررو به بام بالا از بهر الصلا راگل چیدنست امشب می خوردنست امشبتا روز دلبر ما اندر برست چون دلدستش به مهر ما را در گردنست امشبتا روز زنگیان را با روم دار و گیرستتا روز چنگیان را تنتن تنست امشبتا روز ساغر می در گردش است و بخششتا روز گل به خلوت با سوسنست امشبامشب شراب وصلت بر خاص و عام ریزمشادی آنک ماهت بر روزنست امشبداوودوار ما را آهن چو موم گرددکاهن رباست دلبر دل آهنست امشببگشای دست دل را تا پای عشق کوبدکان زار ترس دیده در مأمنست امشببر روی چون زر من ای بخت بوسه میدهکاین زر گازدیده در معدنست امشبآن کو به مکر و دانش میبست راه ما راپالان خر بر او نه کو کودنست امشبشمشیر آبدارش پوسیده است و چوبینوان نیزه درازش چون سوزنست امشبخرگاه عنکبوتست آن قلعه حصینشبرگستوان و خودش چون روغنست امشبخاموش کن که طامع الکن بود همیشهبا او چه بحث داری کو الکنست امشبمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۸۰۶مژده مژده همه عشاق بکوبید دو دستکانک از دست بشد دست زنان میآیدخوشتر از جان چه بود جان برود باک مدارغم رفتن چه خوری چون به از آن میآیدهر کسی در عجبی و عجب من اینستکو نگنجد به میان چون به میان میآیدمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۹۵۴همه حیات در اینست کاذْبَحُوا بَقَرهچو عاشقان حیاتید چون پس بقریدهزار شیر تو را بندهاند چه بود گاوهزار تاج زر آمد چه در غم کمریدچو شب خطیب تو ماهست بر چنین منبراگر نه فهم تباهست از چه در سمریدمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳۴۵لذت عشق بتان را ز زحیران مطلبصبح کاذب بود این قافله را سخت مضلمولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۷۵۴ذکر حق کن بانگ غولان را بسوزچشم نرگس را ازین کرکس بدوزصبح کاذب را ز صادق وا شناسرنگ می را باز دان از رنگ کاستا بُوَد کز دیدگان هفت رنگدیدهای پیدا کند صبر و درنگرنگها بینی بجز این رنگهاگوهران بینی به جای سنگهاگوهرِ چه؟ بلک دریایی شویآفتاب چرخپیمایی شویکارکُن در کارگه باشد نهانتو برو در کارگه بینَش عیانمولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۳می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجاگردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجاپیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش راآن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشادر مجلس ما سرخوش آ برقع ز چهره برگشازان سان که اول آمدی ای یفعل الله ما یشادیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بیندر بیدلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلازوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شدمستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیابگشا ز دستم این رسن بربند پای بوالحسنپر ده قدح را تا که من سر را بنشناسم ز پامولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸گویی مرا چون میروی گستاخ و افزون میرویبنگر که در خون میروی آخر نگویی تا کجاگفتم کز آتشهای دل بر روی مفرشهای دلمی غلط در سودای دل تا بحر یَفْعَل ما یشاهر دم رسولی میرسد جان را گریبان میکشدبر دل خیالی میدود یعنی به اصل خود بیا
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi