Ganj e Hozour audio Program #340 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۳۴۰ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF متن نوشته شده برنامه با فرمتتمامی اشعار این برنامه، PDFغزل شمارهٔ ۲۲۴۴، مولویسیر نیم سیر نی از لب خندان توای که هزار آفرین بر لب و دندان توهیچ کسی سیر شد ای پسر از جان خویشجان منی چون یکی است جان من و جان توتشنه و مستسقیم مرگ و حیاتم ز آبدور بگردان که من بنده دوران توپیش کشی میکنی پیش خودم کش تمامتا که برآرد سرم سر ز گریبان توگر چه دو دستم بخست دست من آن تو استدست چه کار آیدم بیدم و دستان توعشق تو گفت ای کیا در حرم ما بیاتا نکند هیچ دزد قصد حرمدان توگفتم ای ذوالقدم حلقه این در شدمتا که نرنجد ز من خاطر دربان توگفت که هم بر دری واقف و هم در بریخارج و داخل توی هر دو وطن آن توخامش و دیگر مخوان بس بود این نزل و خوانتا به ابد روم و ترک برخورد از خوان تومولوی، مثنوی، دفتر سوم، سطر ۲۶۲۸ کر امل را دان که مرگ ما شنیدمرگ خود نشنید و نقل خود ندیدحرص نابیناست بیند مو بموعیب خلقان و بگوید کو بکوعیب خود یک ذره چشم کور اومینبیند گرچه هست او عیبجوعور میترسد که دامانش برنددامن مرد برهنه چون درندمرد دنیا مفلس است و ترسناکهیچ او را نیست از دزدانش باکاو برهنه آمد و عریان رودوز غم دزدش جگر خون میشودوقت مرگش که بود صد نوحه بیشخنده آید جانش را زین ترس خویشآن زمان داند غنی کش نیست زرهم ذکی داند که او بد بیهنرچون کنار کودکی پر از سفالکو بر آن لرزان بود چون رب مالگر ستانی پارهای گریان شودپاره گر بازش دهی خندان شودچون نباشد طفل را دانش دثارگریه و خندهش ندارد اعتبارمحتشم چون عاریت را ملک دیدپس بر آن مال دروغین میطپیدخواب میبیند که او را هست مالترسد از دزدی که برباید جوالچون ز خوابش بر جهاند گوشکشپس ز ترس خویش تسخر آیدشهمچنان لرزانی این عالمانکه بودشان عقل و علم این جهاناز پی این عاقلان ذو فنونگفت ایزد در نبی لا یعلمونهر یکی ترسان ز دزدی کسیخویشتن را علم پندارد بسیگوید او که روزگارم میبرندخود ندارد روزگار سودمندگوید از کارم بر آوردند خلقغرق بیکاریست جانش تابه حلقعور ترسان که منم دامن کشانچون رهانم دامن از چنگالشانصد هزاران فضل داند از علومجان خود را مینداند آن ظلومداند او خاصیت هر جوهریدر بیان جوهر خود چون خریکه همیدانم یجوز و لایجوزخود ندانی تو یجوزی یا عجوزاین روا و آن ناروا دانی ولیکتو روا یا ناروایی بین تو نیکقیمت هر کاله میدانی که چیستقیمت خود را ندانی احمقیستسعدها و نحسها دانستهایننگری سعدی تو یا ناشستهایجان جمله علمها اینست اینکه بدانی من کیم در یوم دینآن اصول دین بدانستی ولیکبنگر اندر اصل خود گر هست نیکاز اصولینت اصول خویش بهکه بدانی اصل خود ای مرد مه
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi