Ganj e Hozour audio Program # 119 - a podcast by Parviz Shahbazi
from 2021-01-31T22:10:42.023393
برنامه صوتی شماره ۱۱۹ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازیPDF ،تمامی اشعار این برنامهمولوی، دیوان شمس، شماره ۱۴۷۴حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیمبسی علتیان را ز غم بازخریدیمسبلهای کهن را غم بیسر و بن راز رگ هاش و پیهاش به چنگاله کشیدیمطبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیمبسی مرده گرفتیم در او روح دمیدیمبپرسید از آنها که دیدند نشانهاکه تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیمرسیدند طبیبان ز ره دور غریبانغریبانه نمودند دواها که ندیدیمسر غصه بکوبیم غم از خانه بروبیمهمه شاهد و خوبیم همه چون مه عیدیمطبیبان الهیم ز کس مزد نخواهیمکه ما پاک روانیم نه طماع و پلیدیممپندار که این نیز هلیلهست و بلیلهستکه این شهره عقاقیر ز فردوس کشیدیمحکیمان خبیریم که قاروره نگیریمکه ما در تن رنجور چو اندیشه دویدیمدهان باز مکن هیچ که اغلب همه جغدنددگر لاف مپران که ما بازپریدیممولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر ۳۲۳دین نه آن بازیست کو از شه گریختسوی آن کمپیر کو می آرد بیختتا که تتماجی پزد اولاد رادید آن باز خوش خوشزاد راپایکش بست و پرش کوتاه کردناخنش ببرید و قوتش کاه کردگفت نااهلان نکردندت بسازپر فزود از حد و ناخن شد درازدست هر نااهل بیمارت کندسوی مادر آ که تیمارت کندمهر جاهل را چنین دان ای رفیقکژ رود جاهل همیشه در طریقروز شه در جست و جو بیگاه شدسوی آن کمپیر و آن خرگاه شددید ناگه باز را در دود و گردشه برو بگریست زار و نوحه کردگفت هرچند این جزای کار تستکه نباشی در وفای ما درستچون کنی از خلد زی دوزخ فرارغافل از لا یستوی اصحاب ناراین سزای آنک از شاه خبیرخیره بگریزد بخانهٔ گندهپیرباز میمالید پر بر دست شاهبی زبان میگفت من کردم گناهپس کجا زارد کجا نالد لئیمگر تو نپذیری بجز نیک ای کریملطف شه جان را جنایتجو کندزانک شه هر زشت را نیکو کندرو مکن زشتی که نیکیهای مازشت آمد پیش آن زیبای ماخدمت خود را سزا پنداشتیتو لوای جرم از آن افراشتیچون ترا ذکر و دعا دستور شدزان دعا کردن دلت مغرور شدهمسخن دیدی تو خود را با خداای بسا کو زین گمان افتد جداگرچه با تو شه نشیند بر زمینخویشتن بشناس و نیکوتر نشینباز گفت ای شه پشیمان میشومتوبه کردم نو مسلمان میشومآنک تو مستش کنی و شیرگیرگر ز مستی کژ رود عذرش پذیرگرچه ناخن رفت چون باشی مرابر کنم من پرچم خورشید راورچه پرم رفت چون بنوازیمچرخ بازی گم کند در بازیمگر کمر بخشیم که را بر کنمگر دهی کلکی علمها بشکنمآخر از پشه نه کم باشد تنمملک نمرودی به پر برهم زنمدر ضعیفی تو مرا بابیل گیرهر یکی خصم مرا چون پیل گیرقدر فندق افکنم بندق حریقبندقم در فعل صد چون منجنیقگرچه سنگم هست مقدار نخودلیک در هیجا نه سر ماند نه خودموسی آمد در وغا با یک عصاشزد بر آن فرعون و بر شمشیرهاشهر رسولی یکتنه کان در زدستبر همه آفاق تنها بر زدستنوح چون شمشیر در خواهید ازوموج طوفان گشت ازو شمشیرخواحمدا خود کیست اسپاه زمینماه بین بر چرخ و بشکافش جبینتا بداند سعد و نحس بیخبردور تست این دور نه دور قمردور تست ایرا که موسی کلیمآرزو میبرد زین دورت مقیمچونک موسی رونق دور تو دیدکاندرو صبح تجلی میدمیدگفت یا رب آن چه دور رحمتستآن گذشت از رحمت آنجا رؤیتستغوطه ده موسی خود را در بحاراز میان دورهٔ احمد بر آرگفت یا موسی بدان بنمودمتراه آن خلوت بدان بگشودمتکه تو زان دوری درین دور ای کلیمپا بکش زیرا درازست این گلیممن کریمم نان نمایم بنده راتا بگریاند طمع آن زنده رابینی طفلی بمالد مادریتا شود بیدار و وا جوید خوریکو گرسنه خفته باشد بیخبروان دو پستان میخلد زو مهر درکنت کنزا رحمة مخفیةفابتعثت امة مهدیةهر کراماتی که میجویی بجاناو نمودت تا طمع کردی در آنچند بت بشکست احمد در جهانتا که یا رب گوی گشتند امتانگر نبودی کوشش احمد تو هممیپرستیدی چو اجدادت صنماین سرت وا رست از سجدهٔ صنمتا بدانی حق او را بر اممگر بگویی شکر این رستن بگوکز بت باطن همت برهاند اومر سرت را چون رهانید از بتانهم بدان قوت تو دل را وا رهانسر ز شکر دین از آن برتافتیکز پدر میراث مفتش یافتیمرد میراثی چه داند قدر مالرستمی جان کند و مجان یافت زالچون بگریانم بجوشد رحمتمآن خروشنده بنوشد نعمتمگر نخواهم داد خود ننمایمشچونش کردم بسته دل بگشایمشرحمتم موقوف آن خوش گریههاستچون گریست از بحر رحمت موج خاست
Further episodes of Ganj e Hozour Programs
Further podcasts by Parviz Shahbazi
Website of Parviz Shahbazi